جدول جو
جدول جو

معنی سرمه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرمه کردن
(طِ سِ پُ دَ)
سرمه کشیدن. تکحیل. اکتحال
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طِ دَ)
تفتیش کردن. نیکو بنگریستن: و عارض او را بنگریستی و حلیه و اسب او را و سلاح او را همه سره کردی و همه آلت او را نیکو نگاه کردی و بستودی و پسندیدی. پس سیصد درم بسختی و اندر کیسه کردی و بدو دادی. عمرو بستدی و اندر ساق موزه نهادی و گفتی الحمد ﷲ که ایزدتعالی مرا طاعت امیرالمؤمنین ارزانی داشت و مستحق ایادی او گردانید. (زین الاخبار گردیزی) ، تجوید. (دهار) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، صاف کردن. پاک کردن:
راست کن لفظ و استوار بگوی
سره کن راه و پس دلیر بتاز.
مسعودسعد (دیوان ص 291).
رجوع به سره شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
اخراج غیرارادی هوای محتوی درریه توأم با صدا. (فرهنگ فارسی معین) :
مغز گردون عطسه دادو حلق دریا سرفه کرد
زآن غبار ره که ایام الرهان افشانده اند.
خاقانی.
رجوع به سرفه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نِ / نَ دَ)
حمله کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
سرمه کشیده. سرمه ریخته:
چون نرگس سرمه کردۀ یار
بنشسته به عشوه بر سر کار.
درویش واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سردمه کردن
تصویر سردمه کردن
حمله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
خوب کردن کاری را نیکوکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمه کردن
تصویر اخمه کردن
روی ترش کردن چین و آژنگ بر ابرو و پیشانی افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
اخراج غیر عادی هوای محتوی در ریه توام با صدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
ترگوییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سره کردن
تصویر سره کردن
انتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
نیکوگردانیدن، پاکیزه گردانیدن، بی عیب ساختن، خالص گردانیدن، ناب ساختن
متضاد: ناسره گردانیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جور کردن، درست کردن، ترتیب دادن، ساختن، سرهم بندی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
للسّعال
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
Cough, Wheezing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
tousser, sifflant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
咳嗽 , 喘息的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
کھانسی کرنا , ہانپنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
кашлять , свистящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
husten, pfeifend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
кашляти , хриплий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
ไอ , หอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
কাশি দেওয়া , হাঁপানি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
tossir, sibilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
kukohoa, kupiga kelele
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
öksürmek, hırıltılı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
咳をする , ひゅーひゅー言う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
kaszleć, świszczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
기침하다 , 쉿쉿
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
batuk, terengah-engah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
खाँसी करना , सांस लेना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
hoesten, hijgen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
toser, sibilante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
tossire, sibilante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرفه کردن
تصویر سرفه کردن
להשתעל , חרחור
دیکشنری فارسی به عبری